آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

آریان کوچولو

بازم اومدم مامانی

سلامممممممممممممممم   مامانی این چند وقت چشماش درد می کرد نباید زیاد می امد تو نت   اما میومد یواشکی و دیکه نمی تونست که عکس بگیره و بذار اینجا   پسرم این روزا خیییییییییییییلی شیر ین شده قزبونش برم برام نانای نانای می کنه   دست می زنه نشسته باشه با دستاش خوابید باشه با پاهاش   حیف که نتونستم عکس بگیرم در اولین فرصت عکس می زارم                                                 ...
3 شهريور 1390

اریان من ناخوشه

اریان من این روزا زیاد حالش خوب نیست اخه هنوز حلقه ختنه اش نیوفتاده   خیلی نگرانشم اخه قسمت حلفه روز به روز داره ورم می کنه نمیدونم باید اینطوری باشه یا نه   این روزا هم سایت خرابه و نمیتونم از خاله ها ی مهر بونش تو سایت اطلاعات بگیرم   پسملی من با اینکه ناخوشه ولی بازم می خنده و غلت میزنه و گاهی که محکم بر می گرده دادش در میاد   و گریه اش می گیره اخه دردش میاد   ولی پسملی من خوش اخلاقه زیاد بد خلقی نمی کنه و سعی می کنه با مامانش بخنده تا زیاد نگران   حالش نباشم   این دخملی هم که محکم بغلش می کنه و فشارش میده و صداشو درمیاره   پسملی خیلی شیرین شده  برای باباش کلی ذو...
15 مرداد 1390

واکسن 6 ماهگی پسملی

اول پسرم  و دخترم از خاله های خوبش که میان ونظر می دن تشکر ویژه می کنند و روی همشون می بوسند  اینطوری  بوس بوس بوس بوس   امروز یعنی دیگه میشه دیروز   اریان من واکسنشو زد بچه ام گریه کرد اما مثل همیشه نه اخه دیگه مرد شده بچه ام قربونش برم   وقتی هم که اومدیم خونه تب داشت ولی دوست داشت بازی کنه به همه جا سرک بکشه   اما توان نداشت .........   خواهریشم دو روزه مریضه عزیزم تب کرده و سرماخوره اخه بردمش پارک اب و اتش از ذوقش زود رفت تو یادش نبود که لباس نداره و سرما خورد اما میگه مامان عیب نداره عوضش حال کردم       پسرم مثل پرگاره کاراش یعنی یه جا می مونه  و د...
15 مرداد 1390

حالا مامان ناخوش

آرمیتا و آریان عزیزم ببخشید که این روزا نتونستم بیام و وب لاگتو نو اپ کنم   اخه مامانی چشماشو عمل کرده و تا 10 روز نمی تونسته بیاد تازه الانم که اومدم ده روز نشده و چشمامم تار تار ه و نمی بینم   کوچولوهای مامان چشمام که خوب شد و دیدم بهتر شد میام و عکسای نازتونو میزازم   دوستتون دارم یه دنیااااااااااااااااااااااااااا   قربون دختر گلم برم که با دستای کوچولوش کارای مامان کرد و از مامانی پرستاری کرد   نمی دونید چه لذتی داره وقتی دخملت دستاتو می گیره تا نیفتی تا بلند بشی تا.....   قابل توجه دختر داراااااااااااااااااا خیلی ماهند دختراااااااااااااااا خیلیییییییییییییی   خب دیگه برم چشم...
11 مرداد 1390

ختـــــــــــــــــــــنه

امروز محمد آریان را بعد از 5 ماه و 15 روز بردمش ختنه ...........   الهی بمیرم بچه ام اولش یه قان ونونی می کرد تو بیمارستان همه سالن رو سرش گذاشته بود   اخه همه نی نی تر بودند که اومده بودند برای ختنه اریان پیش اونااااااااااااااا مردی بود واسه خو دش   خبر نداشت چه بلایی می خوان سرش بیارنددددددددددددددددد   خلاصه نوبتش که شد بردنش تو مطب منو بیرون کردند هنوز رو صندلی نشسته بودم که صدای جیغش بلند شدددددددددددد   گوشامو گرفتم که نشنوم و هی حواس خودمو پرت می کردم ولی صدای گریه اش تو گوشم بود   بالاخره کار اقای قصاب زیاد طول نکشید و مارا صدا کردند اریان تا مارو دید شروع کرد از اول گریه کردن ا...
12 تير 1390

عکسهای آرمیتا و داداش آریان

دیگه این دخمل ما نمی زاره دست به وب لاگ بزنیم   خودش ماشالله عکس می گیره .... قاب می ندازه .... و میاد و تو وب لاگ می زاره   آآآآآآآآآآآفرین به مامانش با این دخترش   این پسملی ماهم همیشه اماده عکس بچه ام عادت کرده که هی ازش عکس بگیرم یه روز که عکس   نگیریم ازش دپرس میشه   این روزا اریان دستش همش تو دهنشه فکر کنم میخواد دندون در بیاره   کلافه ام کرده همش گریه می کنه و خوابش کم شده نگرانشمممممممممممممممممم   خب دیگه من برم تا ایم دختر قشنگم که هم عکس گرفته و هم قاب انداخته زحمت گذاشتنشو بکشه   این زیر میرااااااااااااا می خواد عکس های خودشم قالب ما کنه هههههههههههههههه &n...
5 تير 1390

عکسهای داداش آریانه آرمیتا

این عکسها را آرمیتا خانم برای داداشی درست و مرتب کرده وگذاشته اینجا .....                     آاااااااااااااافرین به این خواهری مهلبونه من                                                                                  ...
29 خرداد 1390

حمومی

اینم از حموم رفتن پسملی ما   دیگه اقااااااااااااا شده پسرم تو حموم گریه نمی کنه ولی تعجب می کنه   دلش می خواد گریه بکنه انگاری تو رو دربایستی می مونه ههههههههههه           ...
29 خرداد 1390

باز هم تعجب پسملی من

عزیزم خیلی دوستت دارم مخصوصا وقتی یهووووووووووووووووووووووووو وسط گریه و خنده و بازی   تعجب می کنی چشات خیلی درشت میشه فدات شممممممممممممممممم   بوس بوس بوس                 ...
24 خرداد 1390