آریانآریان، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

آریان کوچولو

سلام دوستای من

1392/1/21 23:42
نویسنده : مینا
414 بازدید
اشتراک گذاری

الان مدتی از سوختنم می گذره

ممنون از دوستانی که اومدن پیام گذاشتن و دلداریم دادند

 

خدا را شکر بهتر شدم و سوختگی هاو زخمهامو کندم و شستم تا خوب شد الان در مرحله قرمزی هست

فقط یه زخم روی بازو دارم که عمیق تره و همچنان پانسمان میشه

 

بازم خدا را شکر که بدتر از این نشدم و پسرم که کنارم بازی می کرد براش اتفاقی نیفتاد

 

محمد آریانم این روزا یعنی از بعد عید بازم بی قراری می کنه برای رفتن به مهد و صبحها میگه

 

می قام بقابم .... قابم میاد

واین منو ازار میده که بچه رو بلند می کنم و می برم ولی چاره ندارم

خدا را شکر که چند وقت دیگه بیشتر نمیرم و پسرم می مونه کنارم

 

اریانم خیلی شیرین و بامزه شده ماشالله خیلی خوب حرف میزنه و جملات خیلی خوب میگه شکر خدا

 

خیلی هم باهوشه .... و حواسش به همه چیز هست

فقط یه اخلاقه بد داره که کلافم می کنه اونم خواهرش باعثش شد از اول

 

اینکه هر چی بخواد نق می زنه و گریه می کنه تا بهش بدیم

 

از بسکه خواهرش یه چیزو ازش گرفته و بهش داده اینو یاد گرفته و هر چی کم محلی می کنم فایده نداره خییییییییلی گریه می کنه

 

تازه اگه هم اموزشش بدم بازم آرمیتا همین کارو می کنه و دوباره کارش تکرار میشه

 

خیلی عصبانیم می کنه و این باعث میشه باباش همش دعواش کنه

 

ولی خدا را شکر که بچه ها سالم و سلامتند

 

ایشالله هر کی نی نی می خواد خدا بهش بده و هیچ منتظر نی نی نباشه

 

می بوسمتون

 

راستی امروز تولد دختر قشنگم آرمیتا است که فردا براش جشن می گیرم

 

دخترم ... قشنگم تولدت مبارک خوشحالم که 11 سال را در کنارت بودم تا شاهد بزرگ شدنت باشم

 

انشالله که شاهد خانم شدن و تحصیلات عالیه ات هم باشم اگه خدا بخواد البته در کنار باباییت

 

می بوسمت دختر گلم و دوستت دارممممممممممممم خیلی زیاد

 

باااااااااااای دوستای گلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مژگان
22 فروردین 92 15:07
سلام عزیزم . من نمیدونستم چی شده بود وای الهی بگردمت اشکم دراومد . خدا بهتون رحم کرده انشالله که خوب میشه .دلم خون شد


ممنون عزیزم که بهم سر زدی گلم

انشالله شما هم همیشه سالم و سلامت باشید

بوس